ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ
دختر باغ خدا عسل شيرينم ! بالش خواب به تنهايی خود وابگذار چتر را بردار و بيا بوی باران همه جا پيچيده است . عطر کاهگل بوی پونه شعر آويشن کوهی مزه بارانست من و تو عاشق باران سازيم ! دختر باغ خدا گله کم کن صدف لبهايت معجزاتی دارد شب ما توفانی ست سخن از عشق بگو که تنها معجزه خلقت ماست ابديت بی من , بی تو راه خود می گيرد فقط امشب با من باش تا سپيده که خروس سحری می خواند راهی نيست . دختر باغ خدا چتر را بردار و بيا سيل و باران و زمستان در راه است کشتی بادی دل توی گرداب بلا می ميرد مژه چشم صداقت فرو می ريزد و عروسان شب تيره اين قوم تباه پر پرواز به خون می غلطند ! شعر پايانی کتاب گنجشک های غم آخرين شعری که مانا برای خشايار خواند
نظرات شما عزیزان:
طراح : صـ♥ـدفــ |